محل تبلیغات شما




دل شده» از شراب حق » مست ولای شهریار
جان بنموده از طرب شوق لقای » شهریار
گرچه بود خیال دل» زمزمه ی شب و علی»
لیک همای رحمتش » لطف خدای شهریار
سازصبا » و سوز عشق»  برده دل از پری رخان»
هم غزل غزال » او مهر و وفا» ی شهریار
درس محبت » است و هم دولت ناله های زار»
گشته به وادی فنا»  راز بقا» ی شهریار
شیوه راه عشق او مکتب حافظ » است و بس
کنج ملال » و اشک وشوق» حال و هوای شهریار
بین همه معاصران گفت خرد به گوش جان
تاج سر سخن وری هست برای شهریار
فانی» اگرفناشده مست می بقا» شده
دیده به چشم جان و دل فقر و فنا » ی شهریار
در اشعار بالا کلماتی که در داخل گیومه آمده عنوان غزل های شهریار است.


صنما به كون و امكان چو تو دلستان نباشد

به جهان اگر نباشي مه من جهان نباشد

 

به بهار روي گل را چو رخت شكفته بينم

كنم آرزو كه هرگز به جهان خزان نباشد

 

دل عالمي پريشان شده از شميم زلفت

ز چه راز گيسوانت به دلم عيان نباشد

 

به رخم سرشك خونين زدل شكسته گويد

چكنم كه راز عاشق به كسي نهان نباشد

 

خبرت زهر كه پرسم اثرت زهر كه جويم

همه بي‌زبان بگويند كه از او نشان نباشد

 

به كمان ابروانت چه شكارها كه كردي

تو چه آفتي خدا را كه چنين كمان نباشد

 

به يكي نگه دو صد تير خورم و صبور هستم

به خدا قسم كه هرگز به دل اين گمان نباشد

 

تو كه عهد كرده بودي بكشي به تار مژگان

چه شد اي صنم كه عهد تو دگر همان نباشد

 

چو خليد نيش خاري به گل شكفته تو

تو مگو چو لاله خونين دل باغبان نباشد

 

تو زميني بلاكش زكجا رسي به گردون

كه بپاي برق پويان سر كهكشان نباشد

 

ز تعيّنات هستي كه كدورت است و زنگار

بگذر اگر بخواهي كه غبار جان نباشد

 

چو نسيم شو سبك رو به طريق آشنايي

كه به دوش جانت آنگه غم او گران نباشد

 

غم عشق حسن جانان كه عنايتي است از او

به كجاي جا كند گر دل عاشقان نباشد

 

تو بلاي سرزميني كه مكان اهل عشق است

چه خوش آن ديار كانجا غم آسمان نباشد

 

چو به پير عقل گفتم كه مكان يار جويم

به جواب گفت خندان كه ورا مكان نباشد

 

به نشان بي‌نشاني همه جويدت و ليكن

همه جا نشانه‌ات هست و زتو نشان نباشد

 

چو بود نفوذ عشقت، نه بود اسير تن جان

چو هواي توست در سر غم بيكران نباشد

 

همه ظلمت است گيتي نبود اگر فروغت

چمن است تيره خاكي اگر ارغوان نباشد

 

زتجلّيات حسنت همه عالم است روشن

عجب اين كه روي خوبت به كسي عيان نباشد

 

تو كه حجّت خدايي به تمام اهل بينش

نظري نما كه جز تو شه مهربان نباشد

 

چو نقاب برگشايي ز جمال بي مثالي

بخدا كه همچو فاني به تنم روان نباشد


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاور در اراک